همه‌چیز از یک جرقه شروع شد. سال ۱۳۹۰، زمانی که هنوز واژه‌هایی مثل «سئو»، «دیجیتال مارکتینگ» یا «بازاریابی محتوایی» برای ما بی‌معنا بود، اولین تجربه‌مان را در دنیای کسب‌وکار آنلاین رقم زدیم. آن روزها نه از تبلیغات آنلاین خبری بود، نه الگوریتم‌های گوگل برای ما معنایی داشت؛ تنها چیزی که بلد بودیم، همان بازاریابی سنتی با تراکت و پوستر بود. چسباندن تبلیغات روی دیوارهای محله.

اما یک فکر ساده، اما بزرگ، به ذهن‌مان رسید: چرا دفترچه‌های تبلیغاتی محلی را به یک سایت تبدیل نکنیم؟ جایی که هر کسی دنبال خدمات یا محصولی در شهر می‌گردد، به جای ورق‌زدن تبلیغات کاغذی، مستقیم در آن جست‌وجو کند.

سایت‌مان را ساختیم. برای جذب کاربر، شروع کردیم به پخش تراکت و چسباندن پوستر در مکان‌های شلوغ. اما ناگهان اتفاقی افتاد که مسیر زندگی و کاری‌مان را برای همیشه تغییر داد.
بدون اینکه حتی بدانیم «سئو» چیست، شروع کردیم در نتایج جستجوی گوگل بالا آمدن. بازخوردها چند برابر چیزی بود که از تبلیغات فیزیکی می‌گرفتیم. مردم داشتند ما را پیدا می‌کردند، نه از سرِ شانس، بلکه از دلِ جستجو.

این همان جرقه‌ای بود که همه‌چیز را روشن کرد.
شروع کردیم به تحقیق. فهمیدیم اسم این پدیده‌ای که ما را از دیوارهای شهر به صفحه اول گوگل رسانده، «SEO» است. وارد دنیای تازه‌ای شدیم؛ پر از اصطلاحات، ابزارها و مفاهیمی که هر لحظه‌اش برای‌مان تازگی داشت.

با اشتیاق شروع به یادگیری کردیم. از سئو و تولید محتوا گرفته تا مفاهیم تبلیغات دیجیتال، شبکه‌های اجتماعی و طراحی تجربه کاربری. خیلی زود به نقطه‌ای رسیدیم که دانسته‌هایمان را به دیگران منتقل کردیم. کارآموز جذب کردیم و تیم ساختیم. هر چه یاد می‌گرفتیم، آموزش می‌دادیم و پروژه‌های واقعی را با همکاری همین تیم اجرا می‌کردیم — آن هم زمانی که دورکاری هنوز تبدیل به جریان اصلی نشده بود.

با بزرگ‌تر شدن تیم، پروژه‌ها هم رشد کردند. از طراحی وب‌سایت گرفته تا اجرای سئوی فنی، کمپین‌های تبلیغاتی آنلاین، مدیریت شبکه‌های اجتماعی و خلق برندینگ دیجیتال برای مشتریان. این روند ما را به همکاری با یکی از آژانس‌های مطرح دیجیتال مارکتینگ رساند. اما در پشت صحنه. ما پروژه‌ها را اجرا می‌کردیم و آن‌ها ارائه می‌دادند.

با وجود این که نامی از ما برده نمی‌شد، هر پروژه‌ای که به موفقیت می‌رسید، اعتمادبه‌نفسمان را بالاتر می‌برد. چون می‌دانستیم این تخصص و تلاش ماست که پشت این نتایج قرار دارد.

با تجربه بیشتر، کارایی تیم‌مان نیز بالا رفت. یاد گرفته بودیم چطور کارها را با دقت، سرعت و کیفیت بالا انجام دهیم. اینجا بود که تصمیم گرفتم یک قدم دیگر به جلو بردارم: آموزش رسمی.

ورود به دنیای آموزش، در کنار انجام پروژه‌ها، به ما عمق بیشتری داد. از سال‌ها تجربه عملی، حالا می‌توانستم محتوایی را تدریس کنم که حاصل صدها پروژه واقعی بود. تدریس در دانشگاه شریف و مؤسسات آموزشی مختلف، فرصتی شد برای ساخت نسل جدیدی از متخصصان محتوا و بازاریابی دیجیتال.

اما داستان کانتنو به همین‌جا ختم نشد.

در مسیر همکاری با کسب‌وکارها، متوجه شدم که بسیاری از آن‌ها تنها به خدمات نیاز ندارند، بلکه به ابزارهای اختصاصی هم محتاج‌اند. نرم‌افزارهایی برای مدیریت مشتری، محتوا، داده و فروش. این شد که وارد حوزه توسعه نرم‌افزارهای سفارشی برای کسب‌وکارهای دیجیتال شدم؛ راهی برای ترکیب فناوری با استراتژی‌های بازاریابی و مدیریت.

تا اینکه در سال ۱۴۰۲، تصمیم بزرگ زندگی‌ام را گرفتم:
خروج از سایه.

سال‌ها بود برای دیگر برندها پروژه اجرا کرده بودم. اما حالا وقت آن بود که برند خودم را بسازم. تیمی که در طول سال‌ها با آن رشد کرده بودم، حالا آماده بود تا زیر پرچم یک برند مستقل فعالیت کند.
این‌گونه بود که آژانس دیجیتال مارکتینگ کانتنو متولد شد